عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال ++++++++++++++++++++++++++++++++++ عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است دوست داشتن از روح طلوع می کند و تاهرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج می گیرد ++++++++++++++++++++++++++++++++++ عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر می گذارد دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند ++++++++++++++++++++++++++++++++++ عشق طوفانی و متلاطم است دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار وسرشار از نجابت ++++++++++++++++++++++++++++++++++ عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابیو پریشانی "فهمیدن و اندیشیدن"نیست دوست داشتن، دراوج، از سر حد عقل فراتر میرود و فهمیدن و اندیشیدن را از زمین می کند و باخود به قله ی بلند اشراق می برد
قوانين